کد مطلب:182698 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

نقش اندیشه
اندیشه، پایه و بنیان هویت هر انسان را شكل می دهد. اندیشه بالنده، معیار امتیاز انسان از حیوان و سایرین است. اگر اندیشه به خمودی و ایستایی گرایید، انسان را در ردیف حیوان، بلكه پست تر از آن قرار خواهد داد.

امتیاز انسان به اندیشیدن وی است. آن كه راه های اندیشه را بر خویش می بندد، از هویت انسانی سقوط می كند. ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذین لا یعقلون، [1] «بدترین جانداران در پیش خدا انسان های كر و لالی كه نمی اندیشند، می باشند!» آنان كه راه های اندیشه را، گوش و چشم، و راه بالندگی اندیشه گفتگو را بر خویش می بندند، صم بكم عمی فهم لا یعقلون. [2] چون راه های اندیشیدن را بر خود بسته اند و توان اندیشیدن از آنان گرفته شده است. خمودی و ایستایی اندیشه نتیجه عناد و استكبار و خود بزرگ بینی آنان از حق است.



[ صفحه 119]



نقش محوری اندیشه، شناخت خدا و باور زندگی بی پایان انسان است. اندیشه بالنده یعنی باور خدا. اندیشه ای كه به خدا نیانجامد، پندار است نه اندیشه. آن كه از دین رو برمی تابد، گرفتار پندار است و از اندیشه بهره ای ندارد، و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه، [3] «هیچ كس به جز افراد سفیه و بی اندیشه، از دین ابراهیم (معیار هر دین آسمانی است) رو برنمی تابد».

دوزخیان كه پایان كارشان به دوزخ انجامیده، این حقیقت را ابراز می دارند كه اگر اندیشه داشتیم، دوزخی نمی شدیم، لو كنا نسمع او نعقل ما كنا من اصحاب السعیر. [4] «اگر راه اندیشه (شنوایی) را نمی بستیم و اگر می اندیشیدیم، از دوزخیان قرار نمی گرفتیم.» امام صادق علیه السلام در همین راستا می فرماید: اگر كسی اندیشمند باشد، دیندار خواهد بود، من كان عاقلا كان له دین. [5] .

بر این اساس آنچه از آویخته ها و پندارها و خرافات و فرهنگ های ابتذال و حتی بت پرستی دامن گیر بشر شده است، به خاطر خمودی و ایستایی اندیشه است. اگر كسی می اندیشید، فرهنگ ها و آداب و رسوم های جاهلیت و آویخته ها و پندارها را نمی پذیرفت. به جای خدای مهربان كه نورش سراسر هستی را فراگرفته است، بت نمی پرستید، اف لكم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون. [6] «اف بر شما و آن بت هایی كه به جز خدا پرستش می كنید، آیا شما نمی اندیشید.».



[ صفحه 120]



اگر اندیشه، بالنده می شد، بت پرستی دامن گیر نمی شد. كه بت پرستی ثمره تلخ خمودی و ایستایی اندیشه است.

اگر اندیشه بالنده شود، تقلیدهای چشم و گوش بسته رخت برمی بندد، او لو كان آباءهم لا یعقلون شیئا. [7] «با این كه پدران آنان بدون اندیشه دنبال بت پرستی رفتند، اینان نیز با پیروی چشم و گوش بسته كژراهه ی آنان را می پیمایند»!

از این روست كه اندیشه در مبدأ هستی، نظام هستی، انجام هستی، اندیشه در آغاز و انجام خویشتن، اندیشه در خزانه ها و معارف وحیانی كه قد جاءكم بصائر من ربكم، [8] معیار ارزش و قدر قیمت انسان قرار گرفته است. ان قیمة كل امرء و قدره معرفته. [9] «مقدار ارزش هر انسان به مقدار اندیشه ی وی می باشد».

اندیشه در وحی الهی كه خزاین بی پایان معرفت است، آیات القرآن خزائن [10] راه را شفاف و پیمودن راه را هموار می سازد، و هر رهرو را سریع به مقصد می رساند. اندیشه یعنی دیدن، و عمل و رفتار یعنی رفتن. اول دیدن آنگاه رفتن. كه رفتن بدون دیدن نه تنها انسان را به مقصد نمی رساند، بلكه به مقدار سرعت خود انسان را از مقصد دور می سازد، العامل علی غیر بصیرة كالسایر علی غیر طریق فلا تزید سرعة السیر الا بعدا. [11] «رفتار بدون اندیشه همانند بی راهه راه پیمودن است، هر مقدار سرعت گیرد از مقصد دور می شود.» همان گونه كه دیدن بدون رفتن نیز ایستایی و نیز گردش به عقب و ارتجاع خواهد بود.



[ صفحه 121]




[1] انفال، 22.

[2] بقره، 171.

[3] همان، 130.

[4] ملك، 10.

[5] كافي، باب وجوب طاعت العقل، ح 6.

[6] انبياء، 67.

[7] بقره، 171.

[8] انعام، 104.

[9] معاني الاخبار، ج 1، ص 2.

[10] وسائل، ج 4، ص 849.

[11] تحف العقول، ص 266.